به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران

شتک زدهاست به خورشید، خونِ بسیاران بر آسمان که شنیدهاست از زمین باران؟ هرآنچه هست، به جز کُند و بند، خواهد سوخت ز آتشی که گرفته است در گرفتاران.

بر آسمان که شنیده است از زمین باران دریده شد گلوی نی زنان عشق نواز به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران نسیم نیست نه بیم است بیم دار شدن که لرزه می فکند بر تن …

♪♩به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران ♪♩ ♪♩دریده شد گلوی نی زنان عشق نواز ♪♩به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران ♪♩ ♪♩نسیم نیست نه بی مست بیم دار شدن

… به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران دریده شد گلوی نی زنان عشق نواز به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران نسیم نیست نه ، بی مست بیم دار شدن نسیم نیست نه ، بی مست بیم …

شتک زده است به خورشید، خونِ بسیاران / بر آسمان که شنیده است از زمین باران؟ دریده شد گلوی نی زنان عشق نواز / به نیزه ها که بریدندشان ز نی …

که رطلهای گرانتر کشند میخواران دریدهشد گلوی نیزنان عشقنواز به نیزهها که بریدندشان ز نیزاران زُبالههای بلا میبرند جوی به جوی مگو که آینة جاریاند …

بر آسمان که شنیدست از زمین باران · دریده شد گلوی نی زنان عشق نواز · به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران.